میخوام بنویسم ولی نوشتنم نمیاد،میخوام فکر کنم ولی نمیدونم به کدوم از مشکلات فکر کنم،مثل یه جزیره میمونم که وسط مشکلات فرود اومدم...خواستم درباره بمب صوتی یا ترقه سیگارت که در همدان برای احمدی نژاد در کردن بنویسم که فکر کردم مورچه چیه که کله پاچه اش چی باشه...خواستم درباره همایش ایرانیان بدون درد و مرفه خارج نشینی بنویسم که دیدم همه از عوامل جیره خوار هستند که گفتم درباره کدوم دردشون بنویسم درد بیکاری،درد آزاد نبودنشون،درد نبودن در رفاه و امکانات... ولی دیدم همه اینها،این چیزها رو دارن و فقط بخاطر اینکه هزینه سفرشون مجانی بوده به ایران اومدن ،حالا که دیدم سوژه مناسبی نیست گیر دادم به یک نفر اونم کسی نیست جز آقای علیرضا عصار .ما شما را به عنوان یک خواننده جنبش سبز به حساب میاوردیم ولی شما با این کاری که در مقابل احمدی نژاد اجرا کردید از نظر بنده شما نه اینکه خواننده جنبش سبز نیستید بلکه دشمن جنبش سبز هستید، آقای عصار.آیا شما فکر کردید که برای چه از کنسرت شما در کرج استقبال بی نظیری شد؟چون همه به شما، به عنوان خواننده جنبش سبز نگاه میکردند و بیشترین درخواستی که در کنسرت کرج از شما شد برای یک آهنگ بود و آن هم خیابان خوابها بود که بعداز اصرار فراوان حاضران گرامی در سالن شما تن به خواندن این آهنگ دادید (این حاشیه هایی از کنسرت عصار در کرج بود) خلاصه اینکه شما دیگر در دل مردم سبز ایران زمین جایی ندارید و از این به بعد هم منتظر نباشید که کسی از کنسرت های شما استقبال کند مگر احمدی نژاد و آقای مستربین(مشایی)...
نوشتنم نیومد اینقدر نوشتم اگه میخواستم بنویسم چقدر مینوشتم؟
پنجشنبه 14 مرداد 1:35 نوشته شده نهضت سبز