از رَستــن تا رُستــن مقــاومتــی «صــابــر» انه
قلهً اوج دوست داشتن است»
معلم بزرگ عـلی شریعتـی
برای او که صلای راستی و فداکاری او را از پشت این دیوار
بلند همواره می شنیده ام . برای رضا هدی صابر
دیگر در اینجا و در این گاه با کسی سخن نمی گویم و حال نمی جویم . پای در زنجیر می نهم و شب تا سحر در کوی او بر حلقهً در می زنم تا شاید درِ خانه اش را به رویم بگشاید ! و گرنه با هیزم خشک استخوانهایم آنچنان آتشی برمی افروزم تا صدای شکستن و سوختن آنها نگاه دل او را به سویم کشاند و آتش آبی جانم را به تماشا نشیند . درآن هنگام که ظلمت شب رخت برمی بندد و روشنایی صبح بر شانه های افق جوانه میزند وتصویر چهره تابان و روشن او بر آیینه قلبم می نشیند به او خواهم گفت که کوله بارم را بسته ام و سوی تو را برگزیده ام ! اما تا آنگاه باید آتشم را زنده نگه دارم و نگذارم که سوخته های استخوانم به خاکستر گراید هر چند که دردم گران مینماید و طوفانی سهمگین بر شعله های آن بیرحمانه میوزد !
آخر درد من درد تن نیست , درد شکنجه های سفید و سیاه حک شده بر جانم نیست ...
من از فریاد ضجه های گرسنگان و برهنگان بلوچ و کُرد وعرب و ترکمن و آذری و گیلک و لُر و کویر نشینان سوخته میهنم میگدازم !
درد من درد تن نیست , درد شکنجه های سفید و سیاه حک شده بر جانم نیست ...
من از آتش مهیبی که « این گرگ های درنده و روباه های فریبنده و مو ش های رباینده » بر جسم جان زنان و مردان و کودکان و جوانان میهنم ریخته اند میگدازم !
با این همه داغ و نشان و نداشتن و نتوانستن چه میتوانم انجام دهم ؟ جز اینکه در زیر آتش گرسنه مردن و تشنه جان دادن , آخرین خط مقاومتم را پی بریزم و خیمه امیدهایم را بر ستون ایمان به میهنم فرا برم . بر آنم که این بنیان مرصوص مقاومت را به جوانان امروز بسپارم که هم اکنون با رویش و شکفتن خویش سرزمین سوختهً میهنم را به بهاری نزدیک وعده میدهند . میخواهم شهادتم را لحظه به لحظه فریاد زنم تا سحرهء مذهب دروغ حاکم بر سر زمین آیین مهر و روشنایی اهورا را که با دو ابزار قدرت و ثروت مسلح گشته اند و حرث و نسل آنرا به تباهی میکشند به محکمه تاریخ بکشانم !
من « صابر» م , رویین تنم , از سلاله آرش و سهراب و سیاوشــم !
دیگر با تیر هیچ خصمی سر فرود نخواهم آورد و از یورش گرگ های هار و گرسنه دین غارت و قتل و فساد هراسی نخواهم داشت
راه استقامت و مقاومت را بر گزیده ام , از آتش نمرود گذشته ام , از طوفان مهیب فرعون رهیده ام , از دار قیصر فرا رفته ام , از غار حرا عبور کرده ام , از توطئه بنی قریظه و بنی نضیر و جنگ بدر و احد و خندق و حنین و تبوک و خیبر رهایی یافته ام , از صفین و جمل و نهروان سر افراز گذشته ام , ... ,
و اینک به اینجا رسیده ام , در این زمان و در این سرزمین رو در روی جبهه دین شما قامت بسته ام !
درجبهه حسین و حُر و زینب , ندا و سهراب , امیر و محمد , محسن و رامین , حسام و احمد و مصطفی و داوود و ... و .... و هاله صف بسته ام !
من به دین و آیین شما کافرم !
آنچه را که شما می پرستید هر گز نخواهم پرستید .
و هرگز آیین و ایمانم را به دین شما آلوده نخواهم کرد !
هرگز به افسانه های دینی شما ایمان نیاورده ام وتمامی بت های «ولایت» شما را در معبد ایمانم به خاک سپرده ام !
خدای من ,
خدای آفرینند گی و رویندگی و زیبایی است ,
خدای رافت و رفاقت و همراهی است ,
خدای گشایش و هموار کنندگی است ,
خدای دانش و روشنایی است ,
خدای صلح و امنیت و دلسوزی است ,
خدای عزت آوری و ترمیم کنندگی و بخشودگی است ,
خدای یاوری و داد دهی و آزادی است ,
خدای فراوانی خیر و نعمـت و رهایی است ,
خدای زندگی و نشاط و شادی است ,
خدای دوست داشتن و عشق ورزی است ,
خدای بار آوردن و شکوفایی است ,
خدای گفتن و شنیدن است ,
خدای پذیرفتن و رضایت دهی است ,
خدای عاشق شدن و محبوب گشتن است ,
خدای همنشینی و همدمی است ,
خدای راستگویی و امانتداری و اعتماد سازی است ,
خدای انساندوستی و انسان پروری است ,
خدای یگانه مونس زندگی است , ...
اما خدای شما ,
شیعیان ابوسفیان و متولیان کعبه ابولهب !
خدای تخریب و تحقیر و شکستن زیبایی است ,
خدای خشونت و تهدید و ممنوعیت است ,
خدای جهل و تاریکی و نادانی است ,
خدای انتقام و کینه و دشمن گرایی است ,
خدای قهر و جدایی و خشم و تفرقه اندازی است ,
خدای نفرت افکنی و دروغ پردازی است ,
خدای اعدام و شکنجه و زندان سازی است ,
خدای غارت و دزد پروری است ,
خدای تجاوز و عنف و بی حیا گری است ,
خدای حکم کردن و درندگی و سرکوبگری است ,
خدای فقر و زبونی و بندگی است ,
خدای شیادی و حیله گری و سودا گری است ,
خدای اباحه گر خون آدمی است , ...
چه هولناک است بر این دین ماندن و بر این آیین زیستن !
آری من به دین و آیین شما کافرم !
آنچه را که شما می پرستید هر گز نخواهم پرستید
و هرگز آیین و ایمانم را به دین شما آلوده نخواهم کرد !
هنگامه رهایی ام فرا رسیده است ,
آهنگ اولین سروش سحر را میشنوم که بر طاق کبود میهنم طنین افکنده است و پنجره های خانه ها یکی بعد از دیگری گشوده میشوند و ظلمت شکسته شب عاجزانه چشمان ستاره سحر را مینگرد ! عمر او به پایان رسیده است !
و الّیلِ اذا عَسعَسَ ,
والّصبحٍ اذا تنفّس ,
انّه لقولُ رسولٍ کریم !
رضـا ابـراهیــمی
دوشنبه 27 تیر 14:40 نهضت سبز
شعری به مناسبت چهلمین روز شهادت هاله سحابی...
«به یاد هاله سحابی»
همراهی جاودانه
رضا ابراهیمی
من اگر با توام بخاطر «رفتن» است
ای راه،
گام من با تو آشنا!
ای پدر!
قلب من با تو یگانه!
ای همراه،
رفیق هماره ام
من در «ماندن» نخواهم مرد،
و در «مردن» نخواهم زیست.
رنگ مرداب ماندن را،
و زنگار سرای مردن را
هر دو یکی میدانم.
نه در این سو و نه در آن سو
به تماشای هیچ نمایشی نخواهم نشست.
با افسون هیچ دروغی،
و مکر هیچ قدرتی،
راهم را رها نخواهم کرد،
و خاطرم را برحادثه های شوم نخواهم آزرد!
«ماندن» منزل من نیست،
و «رسیدن» مقصدم نخواهم بود.
از سالها پیش،
آشیانه ام را با خاک «رفتن» درآمیخته ام
خانه ام، کاشانه ام، توشه ام راه من است
اینک میروم
و با تو میروم ای پدر،
ای همسفر
میروم تا خاک راه شوم،
و راه مسافران!
دوشنبه 20 تیر 17:48 نهضت سبز
تنها 72 ساعت مانده به دیپورت خبرنگار کرد ایرانی از ترکیه...
خطاب به فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران (آی اف جی) و فدراسیون روزنامه نگاران اروپا ( ای اف جی) اعلام می کنیم که خضر میرسیدی خبرنگار ایرانی کرد و پناهجو در ترکیه در خطر دیپورت از سوی دولت ترکیه قرار دارد. وی خبرنگار سایت تحلیلی سیاسی روژهه لات تایمز و نیز برای سازمانهای حقوق بشری و پناهندگان کار می کند. پرونده ی وی در کمیسیاریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد باز است و وکلای این سازمان هم اکنون بر روی پرونده ی او کار می کنند. اما متاسفانه او زیر فشارو خطر دیپورت دولت ترکیه است و ما از سازمان گزارشگران بدون مرزو اتحادیه های روزنامه نگاری در سرتاسر جهان و همچنین فدراسیون جهانی ( ای اف جی) درخواست می کنیم به این پناهجوی ایرانی و خانواده اش کمک کنند و اعلام می کنیم که تنها 72 ساعت زمان برای کمک کردن به او وجود دارد و پس از این بازه ی زمانی کوتاه دولت ترکیه وی را به ایران دیپورت خواهد خواهد کرد.
با تشکر
جمعی از خبرنگاران پناهجو در ترکیه
دوشنبه 20 تیر 3:40 نهضت سبز
جلوگیری از گردهمایی اعتراضی پناهجویان ایرانی مقیم ترکیە توسط پلیس شهر آنکارا مقابل سفارت ایران..
در پی فراخوان انجمن همبستگی فعالان تبعیدی و پناهجویان ایرانی مقیم شهر آنکارا برای گردهمایی اعتراضی روبرو سفارت جمهوری اسلامی،ده ها نفر از پناهجویان ایرانی کە از شهرهای مختلف ترکیە نیز خود را بە محل برگزاری گردهمایی رساندە بودند علی رغم توافق و مجوز صادر شدە از سوی پلیس ،از حضور معترضین روبروی سفارت جلوگیری بە عمل آمد و با تهدید و برخورد لفظی پلیس آنکار مواجه شدند کە در نهایت با برگذاری این مراسم در پارک قو درنزدیکی سفارت جمهوری اسلامی موافقت شد و این در آغاز مراسم نخست با اجرای سرود ای ایران و سرود یار دبستانی همراه با در دست داشتن عکس ها و تصاویر کشتە شدگان کوی دانشگاه و جنبش سبز و زندانیان سیاسی ، بر سر دادان شعارهای "مرگ بر دیکتاتور"زندانی سیاسی آزاد باید گردد" دانشجوی زندانی آزاد باید گردد "و همچنین با سر دادن شعارهایی علیە رهبر جمهوری اسلامی" مرگ بر خامنەای و"کشتە ندادیم کە سازش کنیم رهبر قاتل رو ستایش کنیم" و ...همبستگی خود را با زندانیان سیاسی و جنبش مردمی و سبز در ایران اعلام کردند.
در پایان این مراسم نیز با خواندن بیانە ی پایانی ضمن اشارە بە تاریخ و چگونگی شکل گیری خیزش دانشجویی ١٨ تیر ،این روز را نقطە عطفی در تاریخ مبارزات دانشجویی بر شمردند کە :" با قیام و خیزش خود و قربانیانی کە در راه آزادی ایران تقدیم کرد تمام مشروعیت دروغین نظام ولایت را بە چالشی بزرگ کشاند...چالشی کە از فردای آغاز کار دولت اصلاحات در سال ٧٦ آغازشدە بود وجریان روشنفکری ، مطبوعات و جنبش دانشجویی هر یک وجهی از این منشور تمام نمای نشان دادن عدم مشروعیت نظام ولایت را نمایندگی می کردند کە هر کدام نیز تاوان سختی در این رویارویی نابرابر دادند...حاکمیت ولایت فقیە در وحلە نخست و از آنجا کە فضای ایجاد شدە اصلاح طلبی را بر خواستە ازسالها روشنگری جریان روشنفکری ایران می دانست دست بە تسویە حساب خونین با جریان روشنفکران و کنشگران سیاسی زد کە در این میانە قتل و کشتار فجیع کسانی چون فروهرها از رهبران حزب ملت ایران،محمد مختاری و جعفر پویندە از کانون نویسندگان وخیلی های دیگرنمونە هایی از آن جنایات بود و پس از این بود کە حاکمیت نامشروع فقیە دست بە کار محدود کردن آزادی بیان و قانون مطبوعات شد کە با واکنش تند و پایمردی و پایداری جریان دانشجویی مواجە شد کە نتیجە آن یورش وحشیانە چکمە پوشان و قدارە بندان لباس شخصی و بسیج ولایت، بە کوی دانشگاه تهران و سرکوب خونین دانشگاە و دانشجویان بود کە با ایستاگی و خیزش جریان دانشجویی بحران عظیمی در سراسر کشور و دانشگاهها بوجود آورد کە عدم مشروعیت و رویارویی مستقیم با نظام ولایت فقیە را در جامعە ایران رقم زد و حاکمیت را مجبور کرد تا تمام لایەهای پنهان خود را در عدم تحمل اندیشە های مخالف و آزادی خواهانە در تمام عرصە ها ی روشنفکری ،دانشگاهها وسطح اجتماع نشان دهد و عملا کار دولت اصلاحات در نبود آزادی اندیشە و بیان پس از بستن مطبوعات بە صورت فلە ای و سرکوب و زندانی کردن روشنفکران و کنشگران سیاسی و دانشجویی کاملا مختل و شکست خوردە باقی ماند.
در ادامە با اشارە بە عدم اصلاح پذیری نظآم موجود در ایران در رفتاری کە پس از کودتای انتخاباتی در برخورد با دانشگاه و مطبوعات وفعالان دانشجویی و سیاسی از خود نسان دادە کە: "نتیجە آن علاوە بر کشتاردوبارە و بی رحمانە دانشجویان در کوی دانشگاە تهران،بلکە همە فعالان و کنشگران عرصە دانشگاه و دانشجویی در کمترین زمان بازداشت و شکنجە و روانە زندان شدند و زیر فشارها و شکنجە قرار گرفتە و دارند کە از آن همە می توان بە حشمت الله طبرزدی، مجید توکلی، بهروز جاويد تهرانی، عبداله مومنی، احمد زيدآبادی، بهاره هدايت، مهدیە گلرو، ميلاد اسدی، حسن اسدی زيدآبادی و مهدی جمالی و ده ها زندانی و دانشجوی دیگر اشارە کرد کە هنوز در زندانهای جمهوری اسلامی گرفتار هستند و اینهمە خود نشانگر آن بودە و هست کە نظام ولایت فقیە موجود در ایران از نظر جنبش سبزفراگیر و اعتراضی مردم ایران پس از تحمل سالها سرکوب و جنایت رژیم علیە مردم ایران در عرصە سیاسی - اجتماعی و همچنین پس از سالها غارت وچپاول ثروتهای ملی مردم ایران و حضور دولتهای رانتی و نا کار آمد در عرصە اقتصادی و اشاعە فرهنگ هرج و مرج و تروریسم در عرصە بین المللی و سیاست خارجی وپایمال گرترین نظام در عرصە حقوق بشر وآزادی های فردی و گروها و اقلیتها ی دینی، قومی و اندیشەای...بە این نتیجە و راهکار ناگذیر رسیدە کە بحث اصلاح پذیری نظام دینی ولایت فقیە کاملا مردود بودە " و بایست با فشار آوردن جامعە جهانی و سازمان ملل و پشتیبانی از جنبش سبزمردم ایران ،نظام ولایت فقیە را بە برگذاری رفراندوم آزاد برای تعیین نوع حکومت آیندە ایران مجبور کرد و همچنین در این بیانیە ضمن درخواست از جامعە جهانی برای عدم همکاری اقتصآدی و سیاسی با جمهوری اسلامی و تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی و برداشتن حصر غیر قانونی رهبران شناختە شدە جنبش سبز، از اپوزیسیون فعال در داخل و بیرون کشور خواستە شد تا با همبستگی و همکاری زمینە برگذاری رفراندوم آزاد در ایران را فراهم آورند.
این مراسم با سرود یار دبستانی پایان یافت. بر اساس گزارش دریافتی از شهرهای دیگر ترکیە و انجمن فعالان تبعیدی در ترکیە, پناهجویانی کە توان و فرصت شرکت در گردهمایی روز ١٨ تیر در آنکارا را بە علت مشکلاتی کە پلیس ترکیە در صادر کردن مجوز راه ایجاد کردە، نداشتە اند ، امروز مراسم بزرگداشت ١٨ تیر را در شهر نوشهیر برگذار خواهند کرد.
فراخوان برای گردهمایی اعتراضی ایرانیان مقیم ترکیە بە مناسبت سالگرد ١٨ تیر ٧٨
آهنگ زیبایی از حامد زارع به نام «نکشید»
دوشنبه 13 تیر 19:30 نهضت سبز